بعد از چندین ماه کلنجار رفتن با خودت بالاخره مطمئن میشی که واقعیه، که حقیقت داره. که واقعی ترین چیزیه که تا حالا حس کردی، مطمئن میشی، اطمینانِ واقعی. بعد از همه اینا آخرش می فهمی اشتباه می کردی.. دیگه چجوری میتونی بفهمی چی درسته و چی غلط..؟ چطوری میتونی به خودت اعتماد کنی..؟
شاید واقعن باید نوزده سالگی عاشق بشیم، هوم؟
نیازمندیم به عاشق بودنت
به شعر های نوزده سالگی
به دیوانگی های کوچکی که "این بار" شکست نخواهند خورد
"نیازمندیم که دیگر دیر نباشد"