Black Swan

a girl who is creating herself

Black Swan

a girl who is creating herself

Black Swan

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام درون دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

بذار یه چیزی رو بگم. اونجوری که توقع داشتم تموم نشد. اصلن فکر نمیکردم حالا تموم بشه. فکر میکردم قراره همونطور احساس ناامنی کنم‌. نمیکردم اما خب، یهو چرا، بعضی وقتا چرا، شب که میشد، گاهی، چرا. بعد دیدم که نه. یه جوری همه چیز برگشته سر جاش. یه وقتی که حواسم نبوده. همه نشونه‌ها محو شدن. یه جوری که انگار هیچوقت وجود نداشتن. بعد که به دستام نگاه کردم، دیدم انقدرا هم راحت نبوده. دستام یکمی به خون آلود شده بودن. حتا دیدم خودم کمی زخمی شدم پس اشکالی نداره. یه شبایی بود که از عذاب وجدان سخت خوابم می‌برد. بعد دیدم اشکالی نداره عوضی باشم. اشکالی نداره این بار یکمی عوضی باشم. جوری رفتار کنم که انگار هیچی نشده. و الان که اینطوری شده، حس میکنم از یک ثانیه‌ش هم پشیمون نیستم. هیچوقت نبودم. اصلن، من اینجا چیکار میکنم؟ دارم از چی مینویسم؟ کی چمیدونه خب closure همینه دیگه. دیگه چی میخوای؟

Black Swan
۲۹ آذر ۹۹ ، ۱۵:۰۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰ نظر